جدول جو
جدول جو

معنی سپاس گفتن - جستجوی لغت در جدول جو

سپاس گفتن
(چَ / چِ کَ دَ)
شکر کردن. شکر گزاردن:
الوان نعمتی که نشاید سپاس گفت
اسباب راحتی که ندانی شمار کرد.
سعدی.
بسرپنجگی کس نبرده ست گوی
سپاس خداوند توفیق گوی.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
سپاس گفتن
حمدگفتن، ستایش کردن، قدردانی کردن، سپاسگزاری کردن، حق شناسی کردن، تشکر کردن، امتنان داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلام گفتن
تصویر سلام گفتن
سلام کردن، درود گفتن به کسی، سلام علیک یا سلام علیکم گفتن، سلام زدن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ فَ / فِ دَ)
بازگفتن. واگو کردن. بازگو کردن:
چو سایه روسیاه آنکس نشیند
که واپس گوید آنچ از پیش بیند.
نظامی.
گنج کسی برد که با کس نگفت
نطق کسی یافت که واپس نگفت.
خواجو.
و رجوع به واپس شود
لغت نامه دهخدا
(وُ مَ)
جواب گفتن. پاسخ دادن، خاصه دشنام را: دشنامهای او را پس گفتن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاسخ گفتن
تصویر پاسخ گفتن
جواب گفتن مشافهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلام گفتن
تصویر سلام گفتن
درودی رساندن درود گفتن فرنافتن سلام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس گفتن
تصویر پس گفتن
پاسخ گفتن جواب دادن
فرهنگ لغت هوشیار